1- گروه بیولوژی، دانشگاه اراک، اراک، ایران ، s-shariatzadeh@araku.ac.ir 2- گروه بیولوژی، دانشگاه اراک، اراک، ایران
چکیده: (5517 مشاهده)
زمینه و هدف:ترکیبات آرسنیکی سموم محیطی هستند که در دسته کارسینوژنهای انسانی قرار میگیرند. مواجهه با سدیم آرسنیت موجب تجمع آن در کبد و اختلالات کبدی میشود.هدف از این مطالعه، بررسی اثر حفاظتی کورکومین، به عنوان یک آنتیاکسیدان، بر بافت کبد موشهای تیمارشده با سدیم آرسنیت بود.
روش بررسی: تعداد 30 سر موش نر نژاد NMRI با میانگین وزنی 2±31 گرم بهطور تصادفی به 5 گروه (6n=)کنترل، شم (دریافت کننده(DMSO، کورکومین (mg/kg/day15)، سدیم آرسنیت (mg/kg/day5) و سدیم آرسنیت + کورکومین تقسیم شد. تیمار بهصورت تزریق داخل صفاقی و به مدت 5 هفته انجام گرفت. سپس موشها کشته و کبد آنها خارج و وزن شد. بافت کبد جهت بررسیهای هیستوپاتولوژیک، استریولوژیک و همچنین میزان بروز آپوپتوز سلولهای هپاتوسیت (از طریق تکنیک تانل) مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با روش آنالیز واریانس یکطرفه تحلیل گردید و تفاوت میانگینها درحد05/0P< معنیدار در نظرگرفته شد.
یافتهها:افزایش معنیداری در میانگین وزن نسبی کبد، حجم سینوزوئیدها، حجم مجرای صفراوی (001/0P<)، تعداد سلولهای هپاتوسیت (03/0P<) و کاهش معنیداری در میانگین حجم ورید مرکزی (001/0P<)، حجم سلول هپاتوسیت (04/0P<) و حجم هسته سلول هپاتوسیت (001/0P<) در گروه سدیم آرسنیت نسبت به گروه کنترل و شم مشاهده شد. بررسیهای هیستوپاتولوژیکی نیز بینظمی پارانشیم کبدی، ارتشاح سلولهای التهابی، نکروز هپاتوسیتها و از هم پاشیدن داربست رتیکولینی کبد موشهای تیماری با سدیم آرسنیت را نشان داد. اکثر آسیبهای کبدی القا شده توسط سدیم آرسنیت، در گروه سدیم آرسنیت+کورکومین در حد گروه کنترل بهبود یافت (05/0P<).
نتیجهگیری: تیمار با کورکومین موجب تخفیف آسیب کبدی القا شده توسط سدیم آرسنیت میشود.
Shariatzadeh S M A, Soleimani-Mehranjani M, Naderi-Noreini S. Evaluation of the protective effect of curcumin on liver tissue in NMRI mice treated with sodium arsenite. SJKU 2017; 22 (1) :93-106 URL: http://sjku.muk.ac.ir/article-1-2965-fa.html
شریعت زاده سید محمد علی، سلیمانی مهرنجانی ملک، نادری نورعینی سمیرا. بررسی اثر حفاظتی کورکومین بر بافت کبد موشهای نژاد NMRI تیمار شده با سدیمآرسنیت. مجله علمي دانشگاه علوم پزشكي كردستان. 1396; 22 (1) :93-106