[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اول سایت مجله::
صفحه اول سایت دانشگاه::
اطلاعات مجله::
اعضای دفتر مجله::
نمایه‌های مجله::
آرشیو مقالات::
راهنمای نویسندگان::
راهنمای داوران::
ثبت نام و ارسال مقاله::
امکانات سایت مجله::
واحد علم سنجی دانشگاه::
مقالات مرتبط::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد مقالات مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
شاخص های استنادی مجله

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations103445743
h-index3925
i10-index271144

 
..
کتابخانه مرکزی دانشگاه علوم پزشکی کردستان
AWT IMAGE
..
معاونت تحقیقات و فن آوری
AWT IMAGE
..
SCImago Journal & Country Rank
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۲۱ نتیجه برای قاسمی

مرتضی اسحاقی، دكتر حاجیه قاسمیان صفائی، دكتر علی اصغر هوائی، دكتر فرخ تاج نواب اکبر، دكتر رسول صالحی، دكتر حمید توکلی، اکبر حسن زاده،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( مجله علمي دانشگاه علوم پزشكي كردستان ۱۳۸۷ )
چکیده

 

زمینه و هدف: هلیکوباکتر پیلوری ارگانیسم خمیده شکل گرم منفی است که در دستگاه گوارش انسان مستقر می‌شود و باعث بروز عوارض مختلف دستگاه گوارش از جمله زخم اثنی‌عشر،گاستریت شده و با آدنو کارسینوما در ارتباط است. این باکتری برای اتصال به جداره مخاط دستگاه گوارش چندین نوع ملکول چسبان (Adhesion) دارد که مهمترین آنها پروتئین BabA است. این پروتئین به آنتی ژن گروه خونی لوئیسb در سطح سلولهای اپی‌تلیال معده متصل می‌شود. این پروتئین توسط ژنی بنام babA۲ رمز دهی می‌شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی فراوانی ژنوتیپ babA۲ در هلیکوباکترپیلوری‌های جدا شده از بیماران و ارتباط این ژنوتیپ با بیماریهای زخم اثنی‌عشر،گاستریت و آدنوکارسینوما بود.

روش بررسی: با استفاده از واکنش زنجیره‌ای پلیمراز (PCR) فراوانی ژنوتیپ  babA۲در ۸۱ هلیکوباکترپیلوری جدا شده از نمونه‌های بیوپسی بیماران مبتلا به گاستریت (۴۴ نفر)، زخم اثنی‌عشر (۲۷ نفر) و آدنوکارسینوما (۱۰ نفر) مورد بررسی قرار گرفت. آزمون آماری مورد استفاده کای- اسکوئر بود.

یافته‌ها: فراوانی این ژنوتیپ در هلیکوباکترپیلوری‌های جدا شده از بیماران مبتلا به گاستریت، زخم اثنی‌عشر و آدنوکارسینوما به ترتیب ۲/۶۸، ۱/۷۴ و ۸۰ درصد بود. ارتباط معناداری بین ژنوتیپ  babA۲و گاستریت و زخم اثنی‌عشر مشاهده نشد (۰۵/۰p<). اما ارتباط بین این ژنوتیپ با آدنوکارسینوما مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: تحقیقات بیشتری در مورد بررسی فراوانی این ژنوتیپ در چند منطقه جغرافیایی و قومیت‌های مختلف داخل کشور و در میان کودکان و بررسی ارتباط این ژنوتیپ با آپوپتوزیس و با سرطان معده با نمونه‌های بیشتر توصیه می‌شود.

وصول مقاله: ۱۲/۳/۸۷      اصلاح نهایی: ۷/۵/۸۷      پذیرش مقاله: ۱۴/۵/۸۷



محسن اخگری ، سید مهدی طباطبایی، دكتر محمد قاسمی برومند، دكتر محمد آقازاده امیری ،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۸۹ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: با توجه به اینکه در مورد میزان شیوع عیوب انکساری بیماران معاینه شده در کلینیک اپتومتری دانشکده توانبخشی شهید بهشتی تاکنون تحقیق نشده است، هدف از این مطالعه بررسی میزان شیوع عیوب انکساری در بیماران معاینه شده در سال ۱۳۸۷ است. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی پرونده ۶۰۰ معاینه شده در کلینیک اپتومتری در سال ۱۳۸۷ مورد بررسی قرار گرفت. متغیرهای مورد بررسی، سن، جنس، مقدار و نوع عیب انکساری و سلامت قسمت قدامی و خلفی چشم می‌باشد. یافته‌ها: در این مطالعه، میزان شیوع نزدیک بینی ۸۳/۱۱%، دوربینی ۸۳/۱۵%، آستیگماتیسم ۴۵% و امتروپی ۳۴/۲۷% بود. میزان شیوع عیوب انکساری در مردان و زنان به ترتیب: نزدیک بینی ۳/۱۰% و ۱/۱۳%، دوربینی ۷/۱۶% و ۱/۱۵%، آستیگماتیسم ۶/۴۵% و ۵/۴۴% و امتروپی ۴/۲۷% و۳/۲۷ بود. میانگین و انحراف معیار سن بیماران نزدیک بین ۳۶/۱۹±۱/۳۶، دوربین ۰۶/۲۲ ± ۲۷/۴۱ و آستیگماتیسم ۹۸/۲۰ ± ۱۶/۳۲ سال بود. تفاوت نسبت مبتلایان به عیوب انکساری در سنین مختلف معنی‌دار بود (۰۰۱/۰P<) اما تفاوت نسبت مبتلایان به عیوب انکساری در مردان و زنان معنی‌دار نبود (۰۵/۰P<). نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق نشان ‌داد که میزان شیوع نزدیک بینی تا گروه سنی ۳۰-۲۰ سال افزایش و بر عکس دوربینی کاهش می‌یابد و میزان شیوع نزدیک بینی و دوربینی بعد از سن ۴۰ سالگی در برخی گروه‌های سنی افزایش می‌یابد. همچنین میزان شیوع عیوب انکساری در سنین مختلف یکسان نبود و جنسیت نیز در میزان شیوع عیوب انکساری تأثیری نداشت. این نتایج با پژوهش‌های دیگر محققین هماهنگی دارد. کلید واژه‌ها: عیوب انکساری چشم، نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، سن ، جنس. وصول مقاله: ۳/۳/۸۹ اصلاحیه نهایی: ۱۶/۶/۸۹ پذیرش مقاله: ۲۲/۷/۸۹
الناز اکبرزاده، دکتر جمیله نوروزی، وهاب پیرانفر، داریوش قاسمی، دکتر شیوا میرکلانتری، دکتر رضا میرنژاد،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: مطالعات کمی در خصوص جداسازی بروسلا آبورتوس و بروسلا ملی تنسیس عامل بروسلوزیس از سرم بیماران انجام است، این مطالعه با هدف جداسازی همزمان بروسلاهای بیماری زا از نمونه‌های سرمی انسان به روش Multiplex PCR طراحی گردید. روش ها: در این مطالعه آزمایشگاهی، ۵۰ نمونه خون و سرم بیمار مشکوک با علائم بالینی بروسلوزیس، پس از تیترسنجی به محیط کشت بروسلا اگار تلقیح شده و برای تشخیص، از تکنیک مولکولی Multiplex-PCR با سه پرایمر استفاده شد. به منظور کشت نمونه‌های سرم، ml ۵/۰ از سرم در بروسلا براث تلقیح شده و به مدت ۷۲ ساعت در انکوباتور ۳۷ درجه سلسیوس و ۵% گاز دی اکسید کربن، گرمخانه گذاری شد. برای تأیید نتایج PCR، محصولات PCR با استفاده از آنزیم های برش دهنده TaqI و RsaI مطابق مطالعات قبلی تحت برش آنزیمی قرار گرفتند. یافته ها: از میان ۵۰ نمونه خون ۴ مورد (۸%) کشت مثبت بودند که هر ۴ مورد (۱۰۰%) پس از بررسی خصوصیات و انجام تست های بیوشیمیایی و افتراقی به عنوان بروسلا ملی تنسیس شناسایی شدند. پس از انجام Multiplex PCR، ۹ مورد (۱۸%) مثبت و ۴۱ مورد (۸۲%) منفی بودند. در میان موارد مثبت سرم، باند مربوط به بروسلا ملی تنسیس در ۷ مورد (۷۸%) و باند مربوط به بروسلا ابورتوس در ۲ مورد (۲۲%) مشاهده گردید. از مجموع ۵۰ نمونه خون ۵ مورد (۱۰%) مثبت و ۴۵ مورد (۹۰%) منفی بودند که در تمامی آن‌ها (۱۰۰%) باند مربوط به بروسلا ملی تنسیس مشاهده گردید. تمام نتایج با روش PCR_RFLP تایید شد. نتیجه گیری: مطالعه ما نشان داد که این روش ساده و سریع بوده و حساسیت آن برای جداسازی بروسلاها (به خصوص بروسلا ابورتوس و ملی تنسیس) از سرم در مقایسه با خون کامل، بیشتر است. کلمات کلیدی: بروسلا، Multiplex-PCR، سرم خون، PCR-RFLP وصول مقاله: ۱۶/۴/۹۳ اصلاحیه نهایی:۱۹/۷/۹۳ پذیرش:۱۹/۹/۹۳
دکتر سیمین قینی، دکتر محمود قاسمی، دکتر طاهره حاتمی، دکتر منصور رضایی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: کتواسیدوز دیابتی (DKA) نتیجه نهایی اختلالات متابولیک ناشی از کمبود شدید هورمون انسولین یا اثرات انسولین است. در این مطالعه رابطه بین سطح سرمی ۲۵ هیدورکسی ویتامین ۳ Dو سطح اسید-باز در کودکان مبتلاء به T۱DM بررسی می شود. روش کار: این مطالعه از نوع مورد- شاهد است. جمعیت مورد مطالعه شامل دو گروه از کودکان مبتلا به دیابت نوع یک با تظاهر DKA و بدون تظاهر DKA (گروه کنترل) مراجعه کننده به بیمارستان محمد کرمانشاهی طی سال ۱۳۹۲ می باشد. در هر دو گروه پنج میلی لیتر خون لخته جهت تعیین سطح سرمی ۲۵ هیدروکسی ویتامین ۳ Dگرفته شده و همچنین آزمایش ABG جهت بررسی سطح سرمی بیکربنات و PH انجام شد. داده ها با استفاده از آزمونهای آماری و نرم افزار SPSS ویرایش ۲۱ تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: بین سن و میزان ویتامین ۳D در دو گروه بدون تظاهر DKA و با تظاهر DKA تفاوت معناداری وجود دارد (۰۵/۰P<). از کودکانی که میزان اسیدوز آنها در سطح شدید بود، ۲۰ نفر (۲/۹۵ درصد) دچار کمبود ویتامین ۳D بودند و ۱ نفر (۸/۴ درصد) میزان ویتامین ۳D آنها ناکافی بود. بنابراین، بین کتواسیدوز و سطح ویتامین ۳D ارتباط معناداری وجود دارد (۰۵/۰P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، کودکانی که میزان اسیدوز آنها در سطح شدید قرار دارد، بیشتر دچار کمبود ویتامین ۳D می شوند. بنابراین، ارائه تجویز به موقع مکمل ویتامین ۳D بمنظور کاهش خطر ابتلاء به دیابت نوع یک، می تواند مفید و موثر باشد. کلید واژه ها: ویتامین ۳D، کتواسیدوز دیابتی، دیابت نوع یک. وصول مقاله:۱۰/۳/۹۳ اصلاحیه نهایی:۳/۷/۹۳ پذیرش:۱۹/۱۱/۹۳
دکتر اکبر اعظمیان جزی ، دکتر بهنام قاسمی مبارکه ، زینب ویسمه، دکتر نوشین پارساگهر ،
دوره ۲۰، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۴ )
چکیده

با توجه به تاثیر پایین بودن سطح سرمی آدیپونکتین بر بروز بیماری سرطان پستان و احتمال افزایش آن پس از یک دوره تمرینات ورزشی که ممکن است با تغییرات مقاومت به انسولین نیز همراه باشد، پژوهش حاضر با هدف شناخت تاثیر ۱۲ هفته تمرینات ورزشی منتخب پیلاتس بر سطح سرمی آدیپونکتین و مقاومت به انسولین در زنان نجات یافته از سرطان پستان و نقش آن در پیشگیری از عود بیماری انجام شد.

در این مطالعه نیمه تجربی، ۲۷ بیمار نجات یافته از سرطان پستان با میانگین سنی ۱۹/۶±۲۴/۲۹ کیلو گرم بر متر مربع بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی به دو گروه کنترل (۱۳نفر) و تجربی (۱۴نفر) تقسیم شدند. آزمودنی‏های گروه تجربی به مدت ۱۲ هفته (۳ جلسه در هفته) در تمرینات ورزشی منتخب پیلاتس شرکت کردند. گروه کنترل در طی این دوره در هیچ برنامه تمرین ورزشی شرکت نداشتند. داده ها با استفاده از آزمون tیافته ها: پس از ۱۲ هفته تمرینات ورزشی منتخب پیلاتس به طور معنی داری افزایش یافت(۰۱/۰>(P تغییر معنی داری نداشت (۰۵/۰>(Pنتیجه گیری:یابد، به نظر می رسد شرکت این افراد در تمرینات پیلاتس می تواند مانع عود سرطان پستان شود.

سرطان پستان، آدیپونکتین، مقاومت به انسولین، پیلاتس

وصول مقاله :۲۵/۵/۹۴  اصلاحیه نهایی:۱۶/۶/۹۴ پذیرش:۲۱/۶/۹۴


فرزانه کریم زاده، دکتر امیر لطافت کار، دکتر غلامعلی قاسمی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع دردهای اسکلتی- عضلانی در مادران کودکان فلج مغزی  (Cerebral Palsy) به طور معناداری بیشتر از مادران کودکان عادی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ثبات مرکزی بر کمر درد و ناتوانی عملکردی مادران مبتلا به کمردرد دارای کودک CP بود.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد ۳۰ نفر از مادران دارای کودک CP ۶ تا ۱۸ ساله شهر اصفهان که دارای کمردرد مزمن غیراختصاصی بودند به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (۱۵ نفر) و کنترل(۱۵ نفر) قرار گرفتند. بیماران گروه تجربی به مدت هشت هفته تمرینات منتخب ثبات مرکزی را انجام دادند. میزان درد از طریق مقیاس بصری درد و میزان ناتوانی عملکردی توسط شاخص ناتوانی اسوستری قبل و پس از هشت هفته مداخله تمرینی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس برای داده های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند (۰۵/۰=P).

یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که تمرینات ثبات مرکزی تأثیر معناداری بر درد (۰۰۱/۰=P) و ناتوانی عملکردی دارد (۰۰۱/۰=P).

نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده از این پژوهش، تمرینات ثبات مرکزی باعث کاهش درد و بهبود ناتوانی عملکردی در مادران دارای کودک CP می­شود. بنابراین با توجه به تأثیر مثبت این تمرینات بر کاهش درد و ناتوانی عملکردی بیماران، توصیه می­شود افراد دارای مشکلات مشابه نیز از این روش درمانی استفاده نمایند.

واژه های کلیدی: تمرینات ثبات دهنده مرکزی، کمردرد، فلج مغزی(CP)

وصول مقاله:۱۷/۹/۹۴ اصلاحیه نهایی:۱۱/۲/۹۵ پذیرش:۱۹/۲/۹۵


محمد جواد اشرف، دکتر غلامعلی قاسمی، علیرضا فلاح،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: سندرم درد کشککی-رانی یک اختلال ارتوپدی مفصل زانو بوده که موجب درد و اختلال در عملکرد می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات ترکیبی (تقویت عضلات ابداکتور و اکسترنال روتیتور+تعادل) بر درد و عملکرد بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی-رانی بود.

روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی تعداد ۲۰ نفر از مردان مبتلا به سندرم درد کشککی-رانی به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (۱۰) و کنترل (۱۰) قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه پروتکل تمرینات تقویت عضلات ابداکتور، اکسترنال روتیتور و تمرینات تعادلی را انجام دادند. قبل و بعد از تمرین میزان درد و سطح عملکرد بیماران با استفاده از پرسشنامه مقیاس دیداری درد (VAS) و عملکرد (WOMAC) اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس برای داده های تکراری در سطح معناداری ۰۵/۰>P استفاده شد.

یافته ها: نتایج نشان داد که تغییرات و تعامل در هر دو متغیر درد (۰۰۱P=)و عملکرد(۰۰۱/۰P=) در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه تجربی معنی دار بود.  همچنین نتایج نشان داد که در گروه تجربی، در مقایسه با گروه کنترل بهبود معناداری در کاهش درد و بهبود عملکرد یافت شد (۰۵/۰>P).

نتیجه گیری: با توجه به اثر بخش بودن پروتکل تمرینی و تاثیر مثبت آن در کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران، به نظر می رسد درمانگران و متخصصین توانبخشی جسمانی می تواند از  این پروتکل تمرینی در فرآیند توانبخشی جسمانی بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی-رانی استفاده نمایند.

کلمات کلیدی: سندرم درد کشککی-رانی، تمرینات ترکیبی (تقویت عضلات ابداکتور و اکسترنال روتیتور+تعادلی)، ناتوانی عملکردی، درد.

وصول مقاله:۱۳/۵/۹۵ اصلاحیه نهایی:۲۴/۹/۹۵ پذیرش:۲۸/۹/۹۵


دکتر ناظم قاسمی ،
دوره ۲۲، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: به منظور افزایش زیست پذیری سلول های بنیادی در محیط درونی بدن و با توجه به اثرات مشترک ضد التهابی و ضد آپوپتوزی سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی انسان human adipose derived stem cells (hADSCs) و آستاگزانتین و توانایی عبور آنها از سد خونی مغزی، در این مطالعه اثرات آستاگزانتین بر بقاء و تکثیر سلول های hADSCs با هدف دستیابی به یک مکمل در سلول درمانی بیماری MS، مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: بعد از جداسازی سلول های hADSCs و بررسی CD مارکرها ، این سلول ها به مدت ۷۲ ساعت در محیط    DMEM-F۱۲ و در حضور غلظت های مختلف آستاگزانتین (۱ng/ml)، (۵ ng/ml) و (۱۰ ng/ml) کشت داده شدند. نهایتا تکثیر و زیست پذیری سلول ها با استفاده از روش های Tryphan Blue  و MTT مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که درصد بالایی از سلول های hADSCs ، مارکرهای CD۹۰ و CD۴۴ و درصد پایینی از آنها مارکرهای سلول های خونساز را بیان کردند.  بعلاوه میانگین درصد بقاء در سلول های تیمار شده با ۵ نانوگرم آستاگزانتین در مقایسه با سایر گروه ها به صورت معنی داری افزایش یافته است (۰۴/۰=P). نتایج تریپان بلو هم نشان داد که آستاگزانتین اثر قابل توجهی در تکثیر سلول های بنیادی دارد و میانگین تعداد سلول ها در گروه تیمار شده با ۵ نانوگرم آستاگزانتین نسبت به گروه کنترل، به صورت معنی داری افزایش یافته است (۰۳/۰=P).
نتیجه گیری: آستاگزانتین توانایی افزایش بقاء و تکثیر سلول های hADSCs را دارد و از این ماده می توان در درمان های مبتنی بر سلول، در بیماری MS استفاده کرد.
واژه گان کلیدی: آستاگزانتین، تکثیر سلولی، بقای سلولی
وصول مقاله:۲۹/۱/۹۶ اصلاحیه نهایی:۲۳/۳/۹۶ پذیرش:۲۴/۴/۹۶
دکتر ناظم قاسمی ،
دوره ۲۲، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس(MS) یک بیماری اتوایمن تخریب کننده میلین است که سیستم عصبی مرکزی را تحت تاثیر قرار می دهد. این مطالعه با هدف ارائه یک روش ساده، کارامد و کوتاه مدت در تمایز سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی انسان به سلول های پیش ساز الیگودندروسیتی به منظور دستیابی به یک جمعیت همگنی از این سلول ها انجام شد.
روش بررسی: بعد از جداسازی سلول های بنیادی، تمایز سلولی به دو روش و با استفاده از اجسام شبه جنینی و سلول های شبه اکتودرمی انجام شد. قابلیت زیست پذیری سلولها با استفاده از روش MTT و درصد سلول های بیان کننده مارکر های Olig۲  و  A۲B۵با کمک ایمونوسیتوشیمی مشخص گردید. همه ی داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و با آزمون آماری Independent- Samples T Test آنالیز شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که درصد بالایی از سلول های بنیادی، مارکرهای CD۹۰ و  CD۱۰۵و درصد پایینی از آنها مارکرهای CD۴۵ و CD۱۴ (مارکرهای سلول های خونساز) را بیان کردند. بعلاوه میانگین درصد سلول های بیان کننده مارکرهای الیگودندروسیتی پیش ساز (Olig۲ و (A۲B۵ در دو گروه متفاوت بود (۰۳۱/۰P=). علاوه بر این، مقایسه قابلیت زیست پذیری سلولها نشان داد که میانگین جذب نوری در سلول های تمایز یافته با منشاء اجسام شبه جنینی نسبت به سایر گروها افزایش یافته است (۰۴۴/۰P=).
نتیجه گیری: تمایز سلول هایhADSCs  به سلول های الیگودندروسیتی پیش ساز با استفاده از اجسام شبه جنینی روشی سریع، کارامد و مقرون به صرفه برای دستیابی به یک جمعیت همگنی از این سلول ها می باشد.
کلمات کلیدی: مولتیپل اسکلروزیس، سلول های بنیادی بالغین، الیگودندروگلیا
وصول مقاله:۴/۱۲/۹۵ اصلاحیه نهایی:۱۶/۱/۹۶ پذیرش:۱۰/۳/۹۶
سجاد عوض زاده سامانی ، دکتر مهرداد عنبریان ، محمد حسین قاسمی ،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: روش گرم­کردن مناسب می‌تواند به‌عنوان راهکاری برای بهبود عملکرد ورزشکاران در رشته‌های مختلف مورد استفاده قرار گیرد. هدف از انجام مطالعۀ حاضر، مقایسۀ اثر دو روش گرم کردن سنتی و نیرومندسازی پس­فعالی بر نیروهای عکس العمل زمین حین انجام حرکت اسکات پرش بود.
روش بررسی: تعداد ۱۴ نفر ورزشکار تمرین­کردۀ مرد (سن=۲۶/۵±۳/۶۴ سال، وزن=۷۰±۱۰/۶۵ کیلوگرم، قد=۱۸۰±۸/۳۹ سانتی­متر) داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. ورزشکاران بطور تصادفی در سه روز متفاوت سه روش گرم کردن سنتی (معمولی)، گرم­کردن به روش نیرومندسازی پس‌فعالی ایستا و پویا با انجام حرکت نیم‌اسکات جفت‌پا با شدت ۹۰ درصد یک تکرار بیشینه را اجرا کردند. پس از هر یک از روش­های گرم­کردن، آزمون اسکات پرش بر روی تخته نیروسنج جهت ارزیابی نیروهای عکس العمل زمین انجام شد.
یافته­ها: در فاز پرش و فرود، مقدار اوج نیروی عکس العمل افقی و عمودی در حالت گرم­کردن سنتی از دو حالت گرم­کردن نیم­اسکات جفت­پای ایستا (۰۰۱/۰p= برای هر دو فاز) و پویا (۰۰۱/۰p= برای هر دو فاز) کمتر بود. همچنین، در فاز پرش تفاوت معناداری بین دو حالت گرم­کردن نیم­اسکات جفت­پای ایستا و پویا در نیروی عکس العمل افقی مشاهده شد (۰۰۳/۰p=). به­علاوه، تفاوت معناداری در ارتفاع پرش عمودی و مقدار میانگین توسعۀ نیرو بین حالت گرم کردن سنتی با گرم­کردن نیم­اسکات جفت­پای ایستا (۰۰۱/۰p= برای هر دو روش) و پویا (۰۰۱/۰p= برای هر دو) و بین حالات ایستا با پویا (به­ترتیب: ۰۰۳/۰p= و ۰۰۲/۰p=) مشاهده شد.
نتیجه­گیری: با توجه به یافته­های این تحقیق، به­نظر می­رسد استفاده از پدیدۀ نیرومندسازی پس­فعالی در فرآیند گرم­کردن می­تواند مزیت بیشتری نسبت به گرم­کردن معمولی در بهبود رکورد و عملکرد افراد هنگام اجرای حرکت اسکات پرش داشته باشد.
کلید واژه­ها: گرم­ کردن، نیروی عکس العمل زمین، نیرومندسازی پس­فعالی، اسکات پرش.
وصول مقاله:۱۵/۶/۹۶ اصلاحیه نهایی:۳/۸/۹۶ پذیرش:۱۸/۱۰/۹۶
دکتر عباس علیمرادیان، سعید قاسمی، محمد ظهیری، امیر حسین سعیدی، حسین میلادی، دکتر مهدی صادق،
دوره ۲۳، شماره ۲ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال یادگیری و حافظه در پی دیابت مزمن با قند خون کنترل نشده رخ می دهد. عصاره برگ جینکو جریان خون مغز را بهبود می دهد. همچنین دارای ترکیبات آنتی اکسیدانی می باشد، بنابراین اثرات مفیدی در بیماریهای عصبی نشان داده است. در مطالعه حاضر کارآیی عصاره برگ جینکو در اختلال حافظه و آسیب نورونی هیپوکمپ ناشی از دیابت بررسی شده است. 
روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۲۸ سر موش صحرائی نر بالغ نژاد Spargue–Dawley استفاده شد. مدل دیابت با تزریق استرپتوزوسین (mg/kg; i.p ۶۰STZ: ) ایجاد گردید. عصاره برگ جینکو (mg/kg ۴۰) بصورت خوراکی روزانه و به مدت دو هفته به حیوانات داده شد و اثرات آن در جبران اختلال حافظه و آسیب بافت هیپوکمپ بررسی گردید.  حافظه فضایی در مازآبی موریس طی چهار روز اندازه گیری شد، سپس مغز حیوانات استخراج و بعد از رنگ آمیزی بافتی میزان آسیب بافت هیپوکمپ با شمارش نورونی بررسی گردید.
یافته ها: زمان پیدا کردن سکو در مازآبی در گروه STZ در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت (۰۵/۰ p<) درحالیکه تجویز عصاره جینکو در حیواناتی که STZ دریافت کرده اند، سبب کاهش معنادار زمان رسیدن به سکو شد (۰۵/۰ p<). بعلاوه STZ باعث کاهش شمارش نورونی هیپوکمپ شد (۰۰۱/۰ p<) و تجویز عصاره جینکو در گروه STZ سبب بهبود اثرات STZ  در کاهش نورونی گردید (۰۱/۰ p<).
نتیجه گیری: عصاره برگ جینکو اختلال حافظه ناشی از دیابت و همچنین کاهش شمارش سلولی ناشی از دیابت را بصورت معناداری جبران کرد.
کلیدواژه ها: نوروپاتی، یادگیری، ماز آبی موریس، شمارش نورونی
وصول مقاله:۱۷/۹/۹۶ اصلاحیه نهایی:۲۲/۱۲/۹۶ پذیرش:۲۰/۱/۹۷
 
سارا هراتی زاده، دکتر محمد علی ابراهیم زاده، دکتر مریم نظم بجنوردی، دکتر هاتف قاسمی حمیدآبادی، دکتر علیرضا عبدانی پور، دکتر جواد اختری،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات متعددی نشان می دهند که سیستم اعصاب مرکزی دارای قابلیت ترمیم اندوژنوس می باشد. اما میزان تکثیر سلول های بنیادی عصبی اندوژنوس جهت درمان بیماریهای نورودژنراتیو کافی نمی باشد. لذا به نظر می رسد که تحریک تکثیر سلول های بنیادی عصبی اندوژنوس جهت ترمیم نورونی الزامی است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیرتکثیری عصاره گیاه آقطی بر سلول های بنیادی عصبی مشتق از هیپوکمپ موش صحرایی تازه بدنیا آمده در شرایط آسیب اکسیداتیو پراکسید هیدروژن است.
روش بررسی: سلول های بنیادی عصبی از هیپوکمپ مغز نوزاد موش صحرایی تازه متولد شده استخراج و کشت شدند.  ماهیت عصبی این سلولها با استفاده از بیان نشانگر خاص عصبی Nestin و از طریق تکنیک ﺍﻳﻤﻮﻧﻮﺳﻴﺘﻮﺷﻴﻤﻲ مورد ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ قرار گرفت. جهت ایجاد شرایط اکسیداتیو در محیط کشت سلولی، ۵×۱۰۴ سلول را به هر یک از چاهک های پلیت ۹۶ خانه منتقل و سپس، هیدروژن پراکسید اضافه شد. بعد از ۲۴ ساعت تست زنده مانی  انجام و توسط دستگاه مقدار جذب هر گروه ارزیابی شد. سپس سلول های بنیادی عصبی به مدت ۲۴ ساعت تحت تیمار غلظت های مختلف (۱۰۰، ۲۰۰، ۴۰۰ و ۵۰۰  (میکروگرم بر میلی لیتر عصاره آقطی به میزان ۵۰ میکرون قرار گرفتند. درصد تکثیر سلولی با استفاده از MTT بررسی شد.
یافته ها: بررسی های ایمونو فلورسنت نشاندهنده بیان مارکر اختصاصی نستین در سلولهای بنیادی عصبی مشتق از هیپوکمپ موش صحرایی بود. نتایج تحقیق حاضر موید کاهش میزان زنده مانی سلول ها در غلظت های مختلف H۲O۲ بود. درصد تکثیر سلول های بنیادی عصبی طی شرایط آسیب اکسیداتیو پراکسید هیدروژن در گروههای تیماربا عصاره گیاه آقطی نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. بیشترین میزان تکثیر سلول ها در غلظت ۵۰۰ μg/ml مشاهده شد.
نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که عصاره متانولی آقطی می تواند میزان تکثیر و بقای سلول های بنیادی عصبی را در شرایط آزمایشگاهی و طی شرایط آسیب اکسیداتیو بهبود ببخشد و به نظر می رسد که قابلیت بالقوه ای در روند ترمیم عصب داشته باشد.  
کلمات کلیدی: سلول های بنیادی عصبی، سامبوکوس ابولوس، تکثیر، زنده مانی
وصول مقاله:۲۳/۱۰/۹۶ اصلاحیه نهایی:۱۹/۱۲/۹۶ پذیرش:۲۲/۱/۹۷
مهدی دهقانی آرانی، مهرداد عنبریان، محمدحسین قاسمی،
دوره ۲۳، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: کفش­های ناپایدار در محیط­های شغلی معمولاً به­منظور کاهش اختلالات ناشی از کار استفاده می­شود. هدف مطالعۀ حاضر، بررسی اثرات فوری استفاده از کفش ناپایدار بر میزان فعالیت عضلات ناحیۀ تنه حین بلندکردن بار بود.
روش بررسی: در این تحقیق نیمه تجربی، ۱۵ نفر از مردان سالم و در دسترس در این پژوهش نیمه تجربی شرکت کردند. فعالیت عضلات راست شکمی، مورب خارجی شکم، مورب داخلی شکم، مولتی­فیدوس، ارکتوراسپاین، پشتی بزرگ، مربع کمری و سرینی میانی سمت پای برتر آن­ها در وضعیت­های پابرهنه، کفش معمولی و کفش ناپایدار حین بلندکردن بار ثبت گردید. از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه‌های تکراری جهت تجزیه­و­تحلیل داده­ها استفاده شد (۰۵/۰=α).
یافته­ها: نتایج پژوهش حاضر کاهش معناداری در میانگین فعالیت نرمالیزه­شدۀ عضلات راست شکمی، مورب داخلی شکم و مربع کمری هنگام پوشیدن کفش ناپایدار نشان داد. کفش ناپایدار کاهش قابل‌توجهی در مقدار حداکثر فعالیت نرمالیزه­شدۀ عضلات راست شکمی، مربع کمری و ارکتوراسپاین را نشان داد. درحالی‌که پوشیدن کفش ناپایدار، افزایش در میزان حداکثر فعالیت نرمالیزه­شدۀ عضلۀ مولتی­فیدوس را نسبت به وضعیت­های دیگر نشان داد (۰۵/۰>P). به­علاوه، میزان فرکانس میانۀ عضلات مورب خارجی شکم، مورب داخلی شکم، ارکتوراسپاین و مولتی­فیدوس حین استفاده از کفش ناپایدار نسبت به وضعیت­های پابرهنه و کفش معمولی افزایش معناداری را از خود نشان داد (۰۵/۰>P). همچنین، استفاده از کفش ناپایدار در مقایسه با دو وضعیت دیگر باعث کاهش میزان هم­انقباضی عضلات راست شکمی/ ارکتوراسپاین، راست شکمی/ مولتی­فیدوس، مورب داخلی شکم/ ارکتوراسپاین و مورب خارجی شکم/ مولتی­فیدوس شد (۰۵/۰>P).
نتیجه­گیری: با توجه به کاهش سطح فعالیت عضلات و نیز میزان هم­انقباضی عضلات منتخب ناحیه تنه، استفاده از کفش ناپایدار ممکن است مزایای مختلفی همچون کاهش فشار وارده بر مهره­های ناحیۀ کمری و جلوگیری از آسیب­های مختلف به ناحیۀ کمر مانند کمردرد داشته باشد. اگرچه، مطالعات بیشتری برای ارائۀ نتایج دقیق­تر لازم است.
ابراهیم باقری، سیدمحمد مرندی، ناظم قاسمی،
دوره ۲۳، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس نوعی بیماری مزمن نورودژنراتیو است که با ناتوانی عصبی همراه است. کورکومین به دلیل توانایی عبور از سد خونی مغزی و داشتن اثرات آنتی اکسیدانی قوی و محافظت‌کنندگی عصبی می‌تواند در پیشگیری از ابتلا به این وضعیت غیرطبیعی مؤثر باشد. لذا هدف این مطالعه بررسی اثرات کورکومین در بهبود قدرت عضلانی، پیشگیری از تخریب سلول‌های الیگودندروسیتی و میلین در مغز موش صحرایی است.
روش بررسی: تعداد ۲۸ عدد موش صحرایی (۲۰۰ میلی‌گرم) به صورت تصادفی در چهار گروه کنترل، شم (DMSO)، کاپریزون و کورکومین قرارداده شدند. در گروه کورکومین، هم‌زمان با گاواژ کاپریزون (۰,۶ درصد)، کورکومین (۲۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم) به مدت چهار هفته استفاده شد. در طول مطالعه قدرت عضلانی با استفاده از تست رفتاری بسکت، درصد سلول‌های بیان‌کننده مارکر های A۲B۵ و MBP توسط تکنیک ایمونوهیستوشیمی و میزان تراکم میلین با استفاده از رنگ‌آمیزی لوکسال فست بلو مورد ارزیابی قرار گرفت. نهایتاً نتایج به‌دست‌آمده با استفاده از نرم‌افزارهای Image j، SPSS و آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: تصاویر ایمونوهیستوشیمی نشان داد که در گروه کورکومین درصد سلول‌های بالغ و پیش ساز الیگودندروسیتی در مقایسه با گروه های شم و کاپریزون به صورت معنی‌داری بیشتر است (۰۵/۰P). بعلاوه دانسیته میلین و قدرت عضلانی موش‌ها در گروه کورکومین نسبت به گروه های کاپریزون و شم بالاتر بود (۰۵/۰P).
نتیجه‌گیری: مصرف ترکیبات طبیعی که محتوی کورکومین می‌باشند، می‌تواند در پیشگیری از تخریب سلول‌های الیگودندروسیتی و میلین در افراد مستعد به بیماری  ام اس مؤثر باشد.

هاتف قاسمی حمیدابادی، مریم نظم بجنوردی، حسین عزیزی، نورالله رضایی،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف :تولید آزمایشگاهی گامت از سلول های بنیادی به عنوان یکی از گزینه های جدید درمانی ناباروری، مطرح می باشد. در این راستا، استفاده از سلول های بنیادی جنینی جهت تولید سلول های زایا در شرایط آزمایشگاهی گزینه مناسبی به نظر می رسد. دراین تحقیق تاثیر BMP۴ در القائ تمایز و تکثیر سلول های زایای بدوی از سلول های بنیادی جنینی بررسی شد.
روش بررسی: سلول های بنیادی جنینی موشی در محیط کشت اختصاصی کشت داده شدند. در مرحله بعد اجسام شبه جنینی بر اساس روش قطرات آویزان ایجاد شدند. جهت القای تمایز سلولی از غلظت های کمng/ml  ۱۰ ، متوسط ng/ml  ۵۰ و بالا ng/ml  ۱۰۰  BMP۴ استفاده شد. به منظور تاثیر غلظت های مختلف BMP۴ بر درصد زنده بودن و تکثیر سلولی از آزمون متیل تیازول تترازولیوم استفاده شد. اجسام شبه جنینی در محیط تمایزی کشت داده شدند و سپس با جمع آوری آنها در گروه های مربوطه، بیان ژن های Oct۴،  Stellaو Mvh با روش Real Time PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته­ ها:  نتایج این تحقیق نشان داد که بیشترین درصد زنده مانی در گروهی که به مدت هفت روز با غلظت  BMP۴  ng/ml ۱۰ کشت داده شد مشاهده شد ولی گروه های که غلظت ۱۰۰  ng/ml BMP۴ را دریافت نموده اند کمترین درصد زنده مانی را نشان دادند. همچنین بیشترین میزان بیان مارکرهای سلول های زایای بدوی نظیر Mvh و Stella در گروه تیمار شده به غلظت ۱۰ نانوگرم بر میلی لیتر BMP۴ به مدت ۴ روز مشاهده شد.
نتیجه­ گیری : یافته ها ی این تحقیق نشان می دهد BMP۴ نقش مهمی در تمایز سلول های زایای بدوی از سلول های بنیادی جنینی در شرایط in vitro دارد. غلظت های مختلف BMP۴ تأثیرات متفاوتی بر عملکرد سلول های بنیادی جنینی طی تمایز به سمت رده های جنسی زایا در شرایط آزمایشگاهی دارند.
 


مریم تفنگچی ها، مرجان بلبلیان، امین قاسمی، ناهید همتی،
دوره ۲۵، شماره ۵ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه و هدف: بررسی مورفولوژی و آناتومی ریشه و کانال دندان ها جهت موفقیت درمان ریشه اهمیت زیادی دارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین مورفولوژی ریشه و کانال پره مولر دوم فک بالا با استفاده از تکنیک پرتو مخروطی تصاویر توموگرافی کامپیوتری (Cone-Beam Computed Tomography (CBCT)) در یک مرکز رادیولوژی میباشد.
مواد و روش کار: تصاویر CBCTبایگانی سال ۱۳۹۳یک مرکز رادیولوژی فک و صورت در قزوین با نرم افزار Romexis ارزیابی شدند. بررسی تصاویر توسط یک رادیولوژیست و یک اندودنتیست از نظر تعداد ریشه ها و مورفولوژی آن ها، تعداد کانال ها، جهت انحنای ریشه و کانال ها در ابعاد باکولینگوالی و مزیودیستالی در دو جنسیت با آزمون مربع کای دو بررسی شد. سطح معناداری برابر ۵%درنظر گرفته شده است .
یافته ها: مجموعا ۱۰۶ CBCT که دارای ۱۱۷ دندان پره مولر دوم بود ارزیابی شدند. در میان آنها ۹۳/۲% تک ریشه ای و ۶/۸% (۸ دندان) دو ریشه­ای بودند. تفاوت معنی داری از نظر تعداد ریشه ها بین دو جنس  وجود نداشت (۰/۱۶۴= Pv). در دندان های تک ریشه­ای بر اساس طبقه بندی ورتوچی ۵۹/۶% (۶۵ مورد) تیپ I،  ۲/۲۰% تیپ II، ۹/۲% تیپ III، ۰/۹% تیپ IV، ۶/۴% تیپ V، ۱/۸% تیپ VI و ۱/۸% تیپ VII بودند.  ۸۷/۵% دندان های  پره مولر دوم دو ریشه ای در ریشه تیپ I و۱۲/۵% تیپ III بودند.
نتیجه گیری:در پره مولر دوم فک بالا بیشتر دندان ها تک ریشه و تیپ I وII می باشند. در هنگام درمان ریشه باید این تنوعات آناتومیکی را در نظر گرفت.
 
دکتر حمیدرضا قاسمی بصیر، دکتر محمد مهدی مجذوبی، آقای عباس مرادی، دکتر سعدی حسامی نوین، آقای علی سعادتمند،
دوره ۲۸، شماره ۱ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: بروسلوز یکی از بیماری های شایع عفونی مشترک بین انسان و دام در ایران است. به دلیل مشکلات تشخیصی بروسلوز به ویژه در مناطق اندمیک استفاده از روش های تشخیصی جدید از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو این مطالعه با هدف بررسی مقایسه حساسیت و اختصاصیت تست بروسلا کپچر با تست استاندارد آگلوتیناسیون لوله ای رایت در تشخیص بیماری بروسلا انجام شد.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه مقطعی از ابتدا تا انتهای سال ۱۳۹۹ در مجموع ۱۰۰ سرم از افرادی که دارای علائم مشکوک به بیماری بروسلوز و فاقد تایید آزمایشگاهی بودند مورد مطالعه قرار گرفت. آزمون رایت (Wright کومبس رایت  Coombs wright)), بروسلا کپچر(BrucellacapT) در تیترهای آستانه تشخیصی۱۶۰/۱ و ۸۰/۱  انجام شد. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی بررسی شد. سپس ضریب همبستگی نتایج در تشخیص بیماری با تست توافقی کاپا در نرم افزار ((SPSS ورژن ۱۴ تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در مجموع ۱۰۰ بیمار وارد مطالعه شد که ۴۵ درصد زن و ۵۵ درصد مرد بودند. در تیتر۱۶۰/۱ آزمون رایت مثبت به عنوان آستانه تشخیصی، حساسیت، ویژگی و مقادیر پیش بینی مثبت و منفی برای آزمون BrucellacapT به ترتیب درصدهای۹۷/۹۵، ۸۶/۲۷ ،۸۷/۲۷  و ۹۷/۷۷بود و در تیتر ۸۰/۱  تست رایت مثبت به عنوان آستانه تشخیصی حساسیت، ویژگی و مقادیر پیش بینی مثبت و منفی آزمون BrucellacapT به ترتیب درصدهای ۹۸/۴۳، ۹۷/۵۰، ۹۵/۴۵ و۹۷/۰۵ بود.
نتیجه‌گیری: یافته ها نشان داد که تست BrucellacapT در نقاط برش مورد مطالعه حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی قابل قبولی جهت تشخیص بیماری بروسلوز دارد و قدرت تشخیصی و دقت این تست در تیتر ۱۶۰/۱  نیز به تست Coombs Wright بسیار نزدیک است.
دکتر فهیمه قاسمی، دکتر فاطمه نیکومنش، دکتر علیرضا زمردی پور،
دوره ۲۸، شماره ۲ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: درمان فعلی هموفیلی B درمان جایگزینی است که شامل تزریق داخل وریدی فاکتور ۹ انسانی خالص شده از پلاسما یا فرم نوترکیب تولید شده در سلول‌های پستانداران است. در تحقیق حاضر با استفاده از یک سیستم بیانی دو سیسترونی، بیان پایدار فاکتور ۹ انسانی در ردۀ سلولی تخمدان همستر چینی سازگار با کشت معلق (CHO-s) و محیط عاری از سرم مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: یک قطعه DNA متشکل از توالی های نوکلئوتیدی فاکتور ۹ انسانی، جایگاه میانی ورود ریبوزوم و پروتئین فلورسنت سبز تقویت شده در وکتور بیانی pcDNA۳,۱ تحت کنترل پروموتر سایتومگالو ویروس همسانه سازی شد. پلاسمید دوسیسترونی حاصل با استفاده از آنزیم برشگر BglII خطی و در سلول‌های CHO-s ترانسفکت شد. سلول‌های ترنسفکت شده به مدت ۱۴ روز تحت تیمار با ماده جنتیسین قرار گرفتند. سپس محیط کشت سلول‌های پایدار جمع‌آوری و بیان فاکتور ۹ با استفاده از وسترن بلاتینگ و الایزا بررسی شد. فعالیت انعقادی نیز با روش کروموژنیک مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: سلول های 
CHO-s نوترکیب و مقاوم به جنتیسین، زیر میکروسکوپ فلورسنت به رنگ سبز مشاهده شدند که حاکی از بیان و تجمع پروتئین فلورسنت سبز تقویت شده در سیتوپلاسم سلول‌ها بود. نتایج حاصل از وسترن بلاتینگ، بیان و ترشح فاکتور ۹ نوترکیب به داخل محیط کشت را تائید کرد. مقدار فاکتور ۹ ترشح شده ng/mL/۱۰۶ ۱۵۰ و فعالیت انعقادی آن mU/mL ۰/۲ ± ۵/۶ محاسبه شد.
نتیجه‌گیری: یافته های ما نشان داد که این سیستم بیانی دو سیسترونی توانایی تولید هم‌زمان پروتئین فلورسنت سبز تقویت شده و فاکتور ۹ انسانی را در سلول‌های CHO-s دارد. این سامانه بیانی، فرایند انتخاب و جداسازی سلول‌های بیان کننده فاکتور ۹ را تسهیل می‌کند
خانم سمانه قاسمی، خانم صدیقه حنانی، آقای اسحاق مرادی، آقای رضا فیضی، آقای اشکان کریمی، آقای سهراب نصرتی،
دوره ۲۸، شماره ۲ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع بالای اختلالات اسکلتی عضلانی و کنترل آن‌ها در بین نیروی کار یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های متخصصین ارگونومی در جهان است، از طرفی نیز بسیاری از کشورها، پیشگیری از این اختلالات را به‌عنوان یکی از اولویت‌های ملی خویش در نظر گرفته‌اند؛ لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش به روش بروشور بر میزان رعایت اصول ارگونومیک توسط تکنولوژیست های اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی ایران ۱۳۹۷-۱۳۹۶ انجام شد.
مواد و روش ­ها: این مطالعه به روش شبه تجربی با گروه­ مداخله (روش آموزشی بروشور) و گروه کنترل با اجرای پیش‌آزمون- پس‌آزمون انجام شد. تعداد ۶۶ نفر از تکنولوژیست های اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی ایران به روش نمونه‌گیری غیر تصادفی انتخاب و در گروه‌های کنترل و مداخله گمارده شدند. جمع‌آوری داده‌ها توسط چک لیست REBA انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون ­های ناپارامتریک کروسکال والیس و من ویتنی و با به به‌کارگیری SPSS V,۲۰ تجزیه و تحلیل گردید.
 یافته‌ها: یافته‌ها حاکی از تأثیر مثبت روش آموزش بروشور بر میزان رعایت اصول ارگونومیک بوده و همچنین مقایسه بین دو گروه کنترل و بروشور نشان داد از لحاظ آماری، تفاوت معنی داری وجود دارد(۰,۰۰۱ P=).
نتیجه‌گیری: مطالعه اخیر نشان دهنده‌ی اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر بروشور بر رعایت اصول ارگونومی است؛ لذا استفاده از این روش به‌جای روش‌های متداول، برای پیشگیری از عوارض ناشی از اختلالات اسکلتی عضلانی پیشنهاد می‌گردد.
آقای ایمان اسکندری، خانم کوکب بصیری مقدم، آقای محمد مطلبی، خانم فاطمه قاسمی روشناوند،
دوره ۲۹، شماره ۲ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان ۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: یادگیری دانشجویان در طول تحصیل ‌یکی از مهم‌ترین اهداف آموزشی در هر دانشگاه هست. با شیوع پاندمی کرونا دانشگاه‌ها ناچار به تغییر روش‌های سنتی و روی آوردن به روش آموزش مجازی شدند. حال اینکه روش‌های نوین آن‌طور که شایسته است مورد بررسی قرار نگرفته بود. از این رو این مطالعه با هدف مقایسه بازده یادگیری دانشجویان در آموزش مجازی و حضوری در زمان شیوع پاندمی کرونا در دانشکده‌های بهداشت و پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی گناباد انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی بر روی نمونه ۲۱۰ نفری از دانشجو با رشتههای مختلف که به صورت نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شده بودند انجام شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامهی دو بخشی: اطلاعات دموگرافیک شامل ۹ سؤال و پرسشنامه ۴۵ سؤال استفاده شد. دادهها پس از جمعآوری وارد نرمافزار SPSS۲۲  شده و با استفاده از آزمونهای آماری مناسب تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمرات بازده یادگیری در آموزش حضوری و مجازی به ترتیب ۳۲/۰۷ ±۹۶ /۱۶۵ و ۲۵/۳۹ ± ۱۰۴/۷۹ بود که بین دو شیوه آموزش تفاوت آماری معناداری وجود داشت(۰/۰۰۰=P). بر اساس آزمون ویلکاکسون نمره کل بازده یادگیری و تمامی مؤلفه‌ها در دو گروه پرسشنامه معنادار بود به این صورت که در گروه آموزش حضوری نسبت‌ به آموزش مجازی بازده یادگیری بالاتر بود ۰/۰۵>P
نتیجه‌گیری: این مطالعه دانشجویان در گروه آموزش حضوری بازده یادگیری بالاتری داشتند؛ و در برنامههای آتی این شیوه آموزشی توصیه میشود



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
۱
 

مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان Scientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان Scientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.14 seconds with 53 queries by YEKTAWEB 4714